Estekannalbeki

Monday, August 27, 2007

امشب قراره چهار صبح بیدارشم تا کسوف ماه رو ببینم

چی میشد الان دم در خونمون یه تلسکوپ ان سی ار دیجیتالی کادو پیچی شده بود ها؟
بعد برش میداشتم میرفتم خونه دوستم بالای کوههای سانتا کروز توی تراسش یک لیوان چای و نبات هم پهلو دستم هی فورت بکشم هی ستاره ها رو نگاه کنم و عکس بگیرم...


بعد اگه سرد هم شد یک پتو می پیچیدم دور خودم و از رو نمیرفتم باز هم آسمونو سیر میکردم تا خود طلوع خورشید


وقتی این همه ستاره و سیاره رو یکجا ببینم دیگه کجا یادم به دلتنگی های کوچیکم میافته

یک سافت ور از ناسا گیرم میاد همین روزا...خیلی دقیق اون چیزهایی رو که میخوام از ستاره ها بدونم بهم میگه...بعدم مثل یک تلسکوپ عمل میکنه و از صفحه کامپیوتر میشه خیلی چیزها رو دید که حتی با تلسکوپهای چند هزار دلاری هم نمیشه دیدشون

Sunday, August 26, 2007

حتی دیگه روزهای تعطیل هم خواب ندارم...
خب چه بهتر تا قبل از اینکه کسی بیدار بشه شال و کلاه میکنم که حداقل جای غلت زدن و بی بی سی خوندن بیهوده برم کمی بدوم

کمی که میدوم باطری آی پاد تموم میشه و کلافه میشم
اما خوب که گوش میکنم توی این هوای مه گرفته که عاشقشم هیچ صدایی نمیاد انگار همه چیز ثابت شده...
تازه یادم میافته که شش و نیم صبح یکشنبه هست


از دو برمیگردم باز یراست میرم سراغ سایت آبکی بی بی سی ...!