Estekannalbeki

Thursday, November 08, 2007

با یک خانم خیلی متشخص جلسه داریم
لباسهای رسمی پوشیدیم و سر موقع رسیدیم به استودیو
همگی خیلی مودب جلوی پای خانم متشخص بلند میشن
خودشون رو معرفی میکنن
خانم متشخص وقتی به من که نفر آخر هستم میرسه تصمیم میگیره که دوباره خودش رو معرفی کنه
با صدای هیجانزده میگه صبح بخیر
من کریستی کونی هستم وایس پرزیدنت کمپانی فلان
حس میکنم خواب تمام و کمال از سرم پریده و رنگ صورتم از زور خنده قرمز شده
بزور قهوه داغ رو سر میکشم تا به این بهونه جلوی نیش تا بنا گوش باز شده ام رو بپوشونم...ولی مگه لیوان قهوه چقدر بزرگه؟
آخه اینم شد فامیل صبح اول صبح...

از شانس خوبم دقیقا روبروی خانم متشخص نشستم و نمیدونم چرا همه اعضای حاضر در جلسه متحد شدن که ایشون رو فقط به فامیل صدا کنن

حالا مگه این لبخد زیبا از صورت من محو میشه؟ یعنی سعی ام رو میکنم اما نمیتونم

بالاخره ختم جلسه اعلام میشه...من هم برای اینکه خاطره بهتری از این روز عزیز برام باقی بمونه با صدای بلند میگم...از دیدار با شما خیلی خوشحال شدم خانم کونی...

تمام

0 Comments:

Post a Comment

<< Home