من اونقدری درگیر پایان نامه ام هستم که گاهی یادم میره وبلاگی هم دارم
اما اومدم چیزی رو بگم و برم
امروز بر حسب اتفاق رفتم سر کمد برادرم تا چیزی بردارم که یکهو تعداد زیاد پیراهن هایی که به چوب لباسی آویزون بودن نظرم رو جلب کردن
یکهو حس فضولیم گل کرد گفتم بشمرمشون
این هم نتایج بدست آمده
سی و دو عدد پیراهن آستین بلند در رنگهای مختلف از جمله آبی کم رنگ تا پر رنگ و بنفش در تونالیته های مختلف و سفید و مشکی و البته طرحهای متفاوت
شش عدد گرمکن با کلاه و بدون کلاه
تعداد بیشماری تی شرت
شلوارهای کبریتی به رنگ شتری تیره و روشن
جینز از آبی کمرنگ گرفته تا سورمه ایی
شلوارهای مجلسی راه راه و بی راه
کفش از نابوک گرفته تا چرم در رنگهای قهوه ایی مشکی و شتری به اضافه کفشهای ورزشی و البته کفش مخصوص فوتبال
خلاصه دردسرتون ندم کمد من در مقایسه با کمد داداشم مثل جمعیت جزیره کیش در قبال کشور چین میمونه
اسم دخترها بد در رفته به خرید زیاد خود من شاید دو ماهی یکبار هم نرم خرید اونم که بیشترمواقع چیزی چشمم رو نمیگیره یا اگر هم
خیلی خوب باشه اینقدر گرونه که نمیخرم
تازه اونقدر جایی هم نمیرم که بخوام اینهمه لباس داشته باشم
به هر حال فقط اومدم به همین نکته اشاره کنم که بقول شیرازی ها سر دلم مونده بود
خدا بر تعداد لباسهایت بیافزاید خان داداش
آمین
0 Comments:
Post a Comment
<< Home