ما فردا ساعت نه صبح باید کلیسا باشیم
نه ...نه برای مراسم ازدواج
دختر برادر بوی فرند گرامی مراسم بپتیزم داره..ساعت یازده هم تولد یکسالگیش هست
یادمه از بچگی حال و هوای کلیسا رو دوست داشتم
یادمه وقتی میرفتیم اصفهان خونه یکی از دوستهای ارمنی مامانم کلی دلمو خوش میکردم که منو هم با خودش ببره کلیسا
ولی یک جورایی خیلی مسلمونها رو دوست نداشتن ببرن کلیسا
تا اینکه بزرگتر که شدم هر سال که اصفهام میرفتم باید حتما کلیسای وانک رو هم میدیدم
اصلا مثل زیارتگاه بود برام
توی سنفرانسیسکو هم یک کلیسای خیلی زیبا پیدا کرده بودم که یکی دوبار اونجا هر چی شمع بود روشن کردم
نه اینکه علاقه ایی به عوض کردن دینم داشته باشم چون سر و ته همه ادیان رو که بزنن همشون یکی میشه
اما جو کلیسای وانک مسجد شاه اصفهان مسجد وکیل شیراز مسجد ایاصوفیای ترکیه
واتیکان سیتی در رم...کلیسای نوتردام کلیسای دردونه ام در خیابان کالیفرنیای سنفرانسیسکو
همه و همه
منو به یک دنیای دیگه میبرند
انگار همه مردمی که سالیان سال و همه با یک نیت و درد مشترک اونجا اومدن بدنبال جواب رو حس میکنم
طا قهای بلند...شمعهای سفید...و سکوت
سکوت مطلق
1 Comments:
the sound of silence...the pretty stained glass windows...the magnificent architecture. miduni Pascal gofte bood ke, adama hamishe az ye chi ranj mibaran...az inke nemitoonan hatta roozi yek sa'at ham shode ba aramesh dar sokoot beshinan!!
Post a Comment
<< Home