Estekannalbeki

Tuesday, August 01, 2006

الان دلم میخواست موهامو صاف میکردم یک تی شرت بنفش میپوشیدم یا شلوار جینم که سر زانوهاش پاره پارست
میرفتم کنار همین دریاچه نزدیک خونمون هوا هم یهو ابری میشد و نم نم بارون میگرفت و
من زانوهامو میگرفتم توی بغلم و همین جور که زل زده به آب فکر میکردم یک موزیک ملایم گیتار میشنیدم....
هیچکسی هم تا مدتی باهام حرف نمیزد.

و به این فکر میکردم که چقدر به راههایی که توی زندگیم انتخاب کردم ایمان دارم و خوشحالم میکنن؟

0 Comments:

Post a Comment

<< Home