من با این گردن درد بد مصب چه کنم آخه؟
درد اصولا کلمه دلچسبی نیست ولی امان از وقتی که این درد باهات رفیق بشه
نه دیگه دلت میاد بیرونش کنی نه خود بخود خوب میشه
بگذریم
کلاس پورت فولیوم رو دوست دارم و از اون بیشتر کلاس هنر و فلسفه ام رو با اون معلمی که هم گی و هم ایدز داره
انسان عجیب و جالبیه هشت ساله میدونه ایدز داره و خودش و شوهرش دارن با یک برنامه تنظیم شده باهاش میجنگند
خودش میگه هشت سال پیش داشتم میمردم اما تصمیم گرفتم که خودمو زنده نگه دارم حالا هم مشکلی ندارم میدونم که آخرش مرگه اما نه با اون دردمندی که خیلی ایدزی ها دچارش میشن....
حرفهای کلاسش جالبن و عمیق.....
بگذریم
گقتم عمیق یادم افتاد که
من دلم هوای عمق بوی مشروب و اودکلن رو کرده...که توی یک فضای نیمه تاریک و پر سر و صدا تنفسش کنی
دلم هوای بارون با قطره های درشت رو کرده
امروز من به چهار سال پیش به تو فکر میکردم....چقدر می چسبه وقتی حتی ذره ایی احساس در وجودم برای تو نمونده
احساس ظفر میکنم....
همین روزهاست که بازم طبق معمول هر سال تولدت رو جشن میگیری و ما رو که صد البته توی لیستت میذاری....
حرفهای مردم رو شنیدی....همه با خنده برای من تعریف میکنن که دوست دخترت شبیه به منه...آره...کمی...
خودم هم فهمیدم..اما شماها خیلی اصرار دارید که بگوش من برسه...
و البته هم که میرسه
اما درش چیز عجیبی نمیبینم...مردم گاهی شبیه به همند دیگه....همه چیز هم که از سر دلیل و نشانه نیست که...
بگذریم
آدمها چقدر در مقابل هم مسوولند؟
چی میگم امشب من...این درد گردن مست و بی حواسم کرده
شما بر من ببخشید
1 Comments:
omidvaram gardanet behtar bashe...miduni ke gardan hame kaaras...hatta az saram mohem tare:-) enjoyed ur expressions...merci
Post a Comment
<< Home